.:. تک نوشت .:.

مشاهدات روزمره و پرسه زنی هایم در تبریز

.:. تک نوشت .:.

مشاهدات روزمره و پرسه زنی هایم در تبریز

در نگاه اول تبریز شهری است که کمی به اصفهان از لحاظ معماری قدیمی نزدیک است. وجود یک رود میانه شهرها و چند پل قدیمی، یاداور معماری اصفهان است.  اگر چه سرسبزی و پرآبی زاینده رود را در اینجا نمی بینیم. اگر به تابلوخوانی بپردازید، کلمه «آذر» کلمه قالب در نامگذاری هاست. برای مثال شما از مرغ زربال خبری پیدا نمی کنید و قبضه شهر در دست آذرمرغ است. متاسفانه نسبت به مرغ های تهران، زردی پوست مرغ و گاهی جا ماندن پرها مشهود است. اینجا در بیشتر مرغ فروشی ها خدمات پاک کردن و خرد کردن مرغ ارائه نمی شود و عادت دارند مرغ را با پوست خرد می کنند و حتما باید متذکر شوی که من مرغ بدون پوست می خواهم.
این کلمه اذر را در صنف فرش هم می بینیم. آذرفرش. اگر پا بگذارید در فرش فروشی ها، ردی از فرش کاشان و اصفهان پیدا نمی کنید. اینجا به دلیل صنعت فرشبافی هریس و مهربان، الگوهای فرش همین مناطق و استادان این هنر در بازار به وفور یافت میشود. از آنجا که منطقه سردسیری است فرش ها پشمی هستند و زمینه لاکی و سورمه ای بازار را قبضه کرده است. فرش های ماشینی مشهد هم در بازار دیده می شود اما فرش های شمال ایران و اصفهان و کاشان را در بازار ندیده ام. یافتن فرش دستبافت زمینه روشن، کیمیاست.
از لحاظ خوراک نیز تفاوت بارزی را می توان در سطح شهر دید. وفور قنادی ها و شعبه های فراوان آنها. باقلوا استانبولی با شهد فراوان در اینجا رایج است. شیرینی بوغدا(گندم)، کریمی، تشریفات و پاک از قنادی های معروف این شهر هستند. تنوع در شیرینی هم کم نیست اما هر قنادی به چیزی شهره تر است. 
اینجا عدس ریز مخصوص عدسی یافت نمی شود با آنکه آذرشهر، شهر نزدیک تبریز به حبوبات معروف است.  یا ماست چکیده به صورت باز در لبنیاتی ها نیست. تک و توک هستند که ماست چکیده بیاورند.  انگار طبعشان با ماست چکیده لبنیاتی سازگار نیست و یا جزو غذاهای رده پایین محسوب شود. عدس ریز هم بازار ندارد، به هر فروشنده ای که می گویم برایم بیاور، می گوید فروش ندارم نمی آورم.
انواع ترب در بازار تره بار یافت می شود که هنوز کارایی این ترب ها را پیدا نکرده ام. اینجا به دلیل دوری از مرکز، میوه گران است و سبزی پاک نشده، معادل سبزی پاک شده و خرد شده در تهران است. خدمات سبزی پاک کنی و خرد کنی در سطح شهر یکی دو جا را یافتم که سبزی را نشسته در دستگاه خرد می کنند!! که بسیار این کار غیربهداشتی و آزاردهنده است. 
وقتی درباره تفاوت ها به یکی از آرایشگران محله می گفتم، میگفت اینجا به دلیل خانه دار بودن خانم ها این کارها اغلب در منزل انجام می شود و نیاز به خدمات بیرونی نیست و اگر کسی سبزی خرد شده را از بیرون تهیه کند می گویند او زن تنبلی است. از این روایت به نتیجه ای که میرسم این است که هنوز شهر برای مشاغل خدماتی به خانواده هایی که زن و شوهر هر دو کار می کنند مهیا نشده است. درواقع امار خانه داری زنها به مراتب بالاست که بازار این خدمات شکل نگرفته است.
سوپرمارکتی های شهر تهران را بیشتر دریانی ها قبضه کرده اند اما سوپرمارکتی های اینجا اصولا به شکل سنتی دکان هستند و در محلاتی که کمی اعیان نشین هستند به شکل بزرگ و مانند تهران اداره می شوند. در دکان های محلی  با همان کارکرد قدیم دکان، فقط مایحتاج ضروری آن هم بدون تنوع برند تامین می شود.
همچنین در اینجا خدمات نان تافتون ارائه نمی شود. در کل شهر فقط سه نانوایی تافتون می پزند که از تهران هم گران تر است. نان رایج اینجا بربری و نان کره ای(نان فانتزی بربری) و سنگک است. لواش هم که همه جا هست. نان خشک شهر اسکو هم در مغازه ها دیده می شود. 
حتی محصولات نان آوران نیز در اینجا دیده نمی شود محصولات سه نان و برخی برندهای نا آشنا. پیدا کردن گوشت تازه بلدرچین هم امکان ندارد. اگرچه اینجا پرورش بلدرچین در شهرستان های اطراف تبریز وجود دارد، اما بلدرچین تخمی است. گوشت بلدرچین های یخ زده شیرکوه در مغازه ها موجود است.  
اینجا مردم با خوردن جوانه ماش و شبدر و گندم غریبه اند و تنها در چند فروشگاه لوکس یافت ، حتی گوشت بوقلمون هم تک و توک در مغازه ها یافت می شود.
چیز دیگری که در اینجا رایج است زینک است. زینگ همان پاچه گاو هست که هنوز امتحانش نکرده ام. چیزی که من در کله پزی های تهران ندیدم. 
تفاوت بارز تبریز نبود مکانیسم بازار میوه و تره بار محلی است. آن گونه که شهرداری تهران ، بازارهای تره بار با خدمات گستره  در هر محله ایجاد کرده است. اینجا به شکل سنتی باید از مغازه ها و یا در خروجی شهر از سر زمین خرید کرد. دو قسمت عمده نیز در بازار تبریز به میوه و تره بار اختصاص دارد که قیمت انها هم با مغازه تفاوت چندانی ندارد. اینجا شهرداری در تعیین نرخ میوه و تره بار نقشی ندارد. 


مطهره بانو
۱۶ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کوچ ...

یاد پرنده ها می  افتم..آنها که بال دارند و اراده می کنند و مرزها را درمی نوردند تا در جایی جدید آرام گیرند و باز سال بعد با همان بالهایشان می روند جایی دیگر!

کوچ برای من یعنی کشف مکان های جدید

کوچ برای من یعنی دیدن طرز تفکرهای دیگر 

کوچ یعنی اثبات هویت خودت به دیگرانی که برای تو دیگری اند و تو برای آنها آن دیگری پایتخت نشین!

کوچ یعنی افق نمازهایت با اذان تلویزیون هم تراز نباشد

کوچ یعنی تفاوت

کوچ یعنی دیدن سبک زندگی مردمانی دیگر از چشم خودت

کوچ یعنی مورد قضاوت واقع شدن

کوچ یعنی طرد شدن و پذیرش 

کوچ یعنی دنیای زبان و نظام فکری متفاوت 

کوچ یعنی دیدن دوباره زندگی 


می نویسم از روزمره هایم، شاید اوایلش آسمان تبریز اینجا پر رنگ تر باشد، و شاید روزی آسمان تبریز هم مانند آسمان خدا در همه جا یک رنگ باشد 



مطهره بانو
۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر